لحظههاي خوش با پژمان، سروش و محراب
به نظرم بايد اولين سؤال را از آقاي جمشيدي پرسيد كه چطور شد اين نقش را بازي كرديد، اگرچه بايد تا پايان سريال صبر كرد اما اين اتفاق در زندگي كاري و حرفهاي شما يك ريسك بود.
دو، سه سال پیش ايده را با پيمان و محراب مطرح كرديم. اولش هم ايده نبود، در حد خاطره تعريف كردن بود. بهطور مثال، 9 سال ميرفتم بانك و چون من را ميشناختند كارت شناسايي نشان نميدادم ولي اين اواخر وقتي به بانك رفتم كارت شناسايي ارائه دادم. بچهها درگير سنپترزبورگ و ساختمان پزشكان بودند تا اينكه گفتند اين طرح در شبكه تصويب شده و قابليت سريال شدن دارد. آن موقع قضيه جديتر شد. قرار نبود خودم بازي كنم اما پيمان گفت بايد حتماً فوتباليست باشد و تو بهترين گزينه هستي. يك اعتماد دو طرفه بين ما شكل گرفت.
در مورد خودم هم بايد بگويم، بله ريسك بود واقعاً فكر نميكردم در اين حد مخاطب داشته باشيم.به قول شما هم بايد صبر كنيم تا ببينيم چه بازخوردي را در خاتمه خواهيم داشت. البته با انتقادهايي هم مواجه شدهام كه همه آنها را ميخوانم و انتقادهاي منصفانه و منطقي را لحاظ ميكنم.
در كل بايد بگويم اين يك ايده كوچك بود و بچهها چون خودشان فوتبالي هستند و فوتبال را ميشناسند متنهاي خوبي نوشتند و روي داستان كار كردند.
آقاي صحت ميدانستيد آقاي جمشيدي تا اين حد بازيگر خوبي است؟ بله، ميدانستم؛ پژمان يك سكانس در ساختمان پزشكان بازي كرد و بسيار روان و راحت بود. او وقتي ميخواهد چيزي را تعريف كند شوخيهايش آنقدر بامزه و خوب است كه نشان از شيريني دروني و ذاتياش دارد. دوستان سينمايي زيادي دارد و فضاي اين حوزه را ميشناسد. همه اينها باعث ميشود خيال من و آقاي چگيني (تهيهكننده) و پيمان و محراب از او راحت باشد. روز اول همه كنجكاو بوديم كه چگونه بازي ميكند تا اينكه پس از سكانس اول خيالمان از آن راحتي هم كه بود، راحتتر شد.
آقاي جمشيدي بازيگري را ادامه ميدهيد؟ الان ذهنيتي ندارم اما پيشنهادي شده كه هنوز قطعي نيست.
آقاي قاسم خاني شما برايمان از شكلگيري طرح و ايده اوليه بگوييد. خاطرههايي كه پژمان تعريف ميكرد دستمايه كار شد. دوستي ما با او وقتي شروع شد كه از پرسپوليس بيرون آمده بود. در واقع پايان دوران بازيگرياش را با هم در ارتباط بوديم. او از موقعيتهايي كه برايش پيش آمده، برايمان ميگفت، اول در حد خاطره بود اما سه سال طول كشيد تا فكر كنيم از اينها ميشود سريال ساخت. در قشر آدمهاي معروف براي بازيگران و خوانندهها هم اين اتفاق ميافتد اما براي فوتباليستها زودتر پيش ميآيد. مثلاً فلان بازيگر خانم كه ستاره سينما بوده، بهتدريج پيشنهاداتش كم ميشود و بعد بايد نقش مادر را بازي كند چون ديگر پيشنهاد نقش اول ندارد.
به نظرم موقعيت خاصي بود و قابليت سريال شدن داشت. پژمان هم مايل به اين كار بود. سروش هم باهوش و استعدادش در كنار ما بود. كنار سروش كار كردن جذاب است. او جزو معدود كارگردانهايي است كه هم بازيگر است هم نويسنده و هم كارگردان به همين دليل ارتباطش با بازيگران خيلي خوب است، تحليلش از متن كاملاً صحيح است و مجموع اينها به سريال كمك ميكند و كنار هم به ما خوش ميگذرد.
شايد ويژگي بارز سريال اين است كه در كنار كمدي و خنده نگاهي هم به مسائل روز اجتماعي دارد. سروش صحت: يكي از مشخصههاي هميشگي متنهاي پيمان و محراب همين است كه ميگوييد كه نقاط قوت سريال محسوب ميشود.نوشتههاي آنها، هم ميتواند خوب بخنداند و هم حرف دارد، حرفهايي كه مسائل مردم است. مردم هم اگر مسائل خودشان را ببينند و بخندند برايشان دلانگيزتر است.
محراب قاسمخاني: زماني كه قصه سريال مينويسم هيچوقت به اين موضوع فكر نميكنم چون درگير قصه شخصيتها و موقعيتها ميشوم و اينها برايم در اولويت است. جامعه ما مسائلي دارد كه از درون آن كمدي در ميآيد. كافي است جامعه را به درستي نشان دهيد، آن وقت خيلي حرفها و مسائل اجتماعي مطرح ميشود.
پژمان جمشيدي: اين يكي از وظايف رسانه است. پيمان و محراب هم خوب مينويسند، اما در سريال ما مواردي هست كه ما خيلي به آن نميپردازيم مثلاً ميگوييم مافياي فوتبال ولي اين را بهطور واقعي مطرح نميكنيم چون مافياي فوتبال اگر هم وجود داشته باشد با يك آدم 36 ساله كاري ندارد. او فقط ميخواهد دليل بياورد كه چرا بازي نميكند.
محراب قاسمخاني: در ميان همكاران ما هم هستند كساني كه وقتي به پايان دوره كاري شان نزديك ميشوند چون نميخواهند بپذيرند، تقصير را به گردن آدمهاي ديگر مياندازند و ميگويند من زير بار هر كاري نرفتم يا وارد مافياي سينما نشدم، در كار خودم با اين موضوع زياد برخورد كردم. به هر حال زماني هم اين اتفاق براي خودمان ميافتد.
آقاي صحت و آقاي قاسمخاني چقدر اهل فوتبال هستيد؟ سروش صحت: فوتبال زياد تماشا ميكنم اما بازيكن چندان خوبي نيستم. سپاهاني هستم و بعد هم تراكتورسازي. تيمهاي شهرستاني را دوست دارم.
محراب قاسم خاني: پرسپوليسي متولد شدم.
سروش صحت: آقاي جمشيدي هم سايپايي هستند (خنده)
آقاي جمشيدي: خوشحالم مطالبي را كه درباره شما و سريال نوشته شده ميخوانيد. ميخواهم نگاهتان را به اين نظرها بدانم خصوصاً نقد آقاي نيما نكيسا. نيما نكيسا، دوست عزيز من است و اصلاً قصد پاسخگويي به كسي را ندارم چون هر كسي از زاويه ديد خودش سريال را ميبيند.
ميخواهم مثالي بزنم مبني بر باهوشي نويسندههايمان. من در جامعه فوتبال يك بازيكن معمولي سطح اول بودم در واقع بازيكن خارقالعاده و سوپر استار نبودم. يكي از عزيزان نقدي نوشته بود كه محتوايش اين بود: «فوتباليستها اينگونه نيستند كه بعد از شهرت از نامشان سوءاستفاده كنند.» ميخواهم به متن برگردم. پژمان به خاطر رودربايستي با پدرهمسرش به بانك ميرود و ميخواهد از شهرتش استفاده كند. اين پژمان است و چون ميخواهيم طنز باشد اينگونه بروزش ميدهيم. شايد اگر ميخواستيم درام بسازيم، پژمان گوشهاي ميايستاد و به اين فكر ميكرد؛ اي كاش فلاني مرا ميشناخت اما وقتي ميخواهيم در ژانر طنز باشيم، بايد بهصورت واضح نشانش دهيم تا مردم بدانند او در چه موردي فكر ميكند. ضمن اينكه در همان سكانس او بر ميگردد و ميبيند فرشاد پيوس كه جايگاهش بسيار محترم است، در صف ايستاده است. فيلمنامه ما جاي دفاع به اندازه كافي دارد. ما فقط از زاويه كمدي به پايان فوتبال پژمان جمشيدي نگاه كرديم. طبيعتاً در زندگي پژمان جمشيدي دوستان فوتبالي و سينمايي، سوپرماركت محله، كارمند بانك و... وجود دارد. شما وقتي ميخواهيد درباره خانوادهاي سريال بسازيد آن خانواده پدري دارد كه كارمند فلان شركت است و احتمالاً در منزل پيژامه ميپوشد. قرار نيست همه آقايان آن شركت در منزل پيژامه بپوشند، فقط مخصوص آن آدم است با آن كاراكتر و شخصيت. من تا پايان عمرم طرفدار فوتبال ميمانم و اين را ميگويم كه قصد هيچگونه بياحترامي به فوتبال نبوده است.
راستي گفتيد برخي از اين اتفاقات در زندگي خودتان هم افتاده است. اگر شما را نشناسند دلگير نميشويد؟ همه آدمهاي مشهور اين حس را دارند كه بدانند كسي آنها را يادش هست يا خير، نه اينكه دغدغه زندگيشان باشد اما طبيعتاً چنين حسي برايشان پيش ميآيد. هيچوقت حتي زماني كه پرسپوليس بودم شهرت برايم چيز عجيب و غريبي نبود اما حالا دقت ميكنم مثلاً فلان پليسي كه در حال جريمه كردن من است وقتي نامم را روي گواهينامه ميخواند مرا يادش هست يا خير. اين در درونم است و وقتي ميخواهيد آن را بهصورت كمدي نشان دهيد، شوخيهايي هم اتفاق ميافتد.
يكي از صحنههاي خوب سريال زمان خداحافظي با كوههاي تهران است. ميگويد خداحافظ كوههاي تهران و بعد رو به وحيد ميگويد من پايينتر از ونك نرفتهام. آقاي جمشيدي همه ميدانيم بيشترين اقشار مردم جامعه ما سطح زندگي متوسطي دارند يعني همان پايينتر از ونك. چقدر به خنداندن مردم اين قشر فكر كرديد؟ پدر و مادر من بازنشسته فرهنگي هستند و ميدانيد كه حقوق معلمي پايين است. اگر فوتباليست نبودم همين پژو 206 را كه الان دارم هم نداشتم، البته هميشه خدا را بابت داشته هايم شكر كردهام.
من وقتي ميخواهم دوست انتخاب كنم معيارم پول، تحصيلات و مقام آن فرد نيست چون معتقدم اينها فقط بخشي از خصوصياتي است كه فرد ميتواند داشته باشد.
شما چقدر به همه مردم فكر ميكنيد؟ محراب قاسم خاني: به نظرم اشتباه است كه موقع نوشتن اقشار جامعه را تقسيم كنيم. اينكه فلان قوم، مسئولان و فلان طبقه اجتماعي بخندند. حتي به اين فكر نميكنم، نكند به فلاني بربخورد، موقع نوشتن به جنبه انساني ماجرا فكر ميكنم اينكه هر آدمي بخندد.
در كار نگارش طنز، ممكن است عدهاي ناراحت شوند. به نظرم آن عده بايد بدانند ما قصد ناراحت كردن آنها را نداشتيم. مثلاً در برنامه نود زماني استقلاليها ناراحت ميشوند به عادل فردوسيپور انگ پرسپوليسي بودن ميزنند و برعكس. زماني هم تراكتورسازي ناراحت ميشود ميگويد به تيمهاي شهرستاني بها نميدهند و شما طرفدار تيم تهراني هستيد و بالعكس. اين آدم هيچ منظوري ندارد، زيرا در آن لحظه همه از دستش ناراحت هستند. من وقتي انتقادهايي از اين دست ميشنوم بيشتر خوشحال ميشوم. احساس ميكنم، كارم ديده شده است چون از نيت خود آگاهم و ميدانم قصد ناراحت كردن آنها را نداشتم.
سروش صحت: محراب درست گفت. ما زمان كار متمركز روي اثر هستيم. هر كدام از ما در يك طبقه اجتماعي هستيم كه مشخصههاي آن طبقه را بهصورت ناخودآگاه همراه داريم اما واقعاً به همه مردم فكر ميكنيم.
آقاي صحت ساختمان پزشكان را بهصورت تك لوكيشن كار كرديد ولي فكر ميكنم پژمان به لحاظ توليد سختتر بود چون تعدد لوكيشن داشتيد، درست است؟ بله، تنوع لوكيشن پژمان زياد بود. مثلاً در يك روز سه يا چهار نقل و انتقال داشتيم، اما مشخصه گروه ما اين بود كه همگي صميمانه در كنار هم بوديم.
خاطره بازي با دكتر نيما افشار ساختمان پزشكان و اينكه هر كدام از شخصيتهاي سريال پژمان براي مشاوره به سراغش بروند كار چه كسي بود؟ محراب قاسم خاني: اتفاقي بود. اين برنامه را داشتيم كه اول سريال هر كسي رو به دوربين حرف بزند. بعد صحبت روانشناس پيش آمد و گفتيم چرا دكتر افشار نباشد كه بهنام تشكر هم زحمت اين كار را كشيد.
آقاي قاسم خاني نحوه تقسيم كار با برادرتان چگونه است؟ كارها را او انجام ميدهد و من حرص ميخورم (خنده) اما واقعاً با او به يك ثبات كاري رسيدهام. پيمان طي اين سالها ثابت كرده از هر بازيگر سوپراستاري در موفقيت كار مؤثرتر است. در كنارش كار كردن باعث اطمينان خاطر ميشود. زماني فكر ميكنم شايد اشتباه ميكنم، بعد ميگويم پيمان هست و خيالم راحت ميشود. خوشحالم كه با او همكاري دارم.
ميخواهم به عنوان يك فيلمنامه نويس نگاهتان را به اوضاع فيلمنامه در سينما و تلويزيون بدانم. ميدانيد كه اين روزها بسياري، ساخته نشدن فيلم خوب را تقصير فيلمنامهنويسان و كمبود متن خوب مياندازند؟ بله، راست ميگويند. فيلمنامه خوب كم است، اما نه بيشتر از اينكه كارگردان و تهيهكننده و عوامل فني خوب كم است. اين اتفاقي است كه در همه شاخهها ميافتد. من خودم چندان نميتوانم نظر كارشناسانه بدهم. چون به خاطر اين موضوع 10 سالي هست كه فيلم و سريال ايراني تماشا نميكنم، يك موقعي خيلي «فيلم بين» بودم مثلاً در جشنواره فجر در صف ميايستادم تا فيلم ببينم اما الان نه، اينگونه نيست. اينكه در كنار چنين گروهي كار ميكنم از سر علاقهام است. تهيهكننده ما اهل مطالعه است، ميتوانيد با او درباره خط و ربط سريال و «تم» صحبت كنيد، كنار سروش كار كردن هم اتفاق خوبي است. با گروهي همكاري ميكنم كه كار برايشان مهم است و آن را جدي ميگيرند.
آقاي صحت يكي از ويژگيهاي شما همراهي با گروه است. شما به عنوان كارگردان براي هدايت گروهي پر از انرژي با آنها همراه ميشويد؟ محراب قاسم خاني: معمولاً سروش پرانرژيتر و سرحالتر از بقيه است.
سروش صحت: به نظرم مهمترين نكته در يك پروژه اين است كه به عوامل خوش بگذرد، هر وقت به ما خوش بگذرد،حالمان هم خوب است وقتي خوش نگذرد اوضاع بد است و ناراضي هستيم. من سعي ميكنم به گروه تا جايي كه مربوط به من ميشود بد نگذرد و در كنار هم كار خوبي بسازيم.
آقاي جمشيدي فكر ميكرديد روزي بازيگر شويد؟ اصلاً، فكرش را هم نميكردم. من عاشق تئاتر هستم. هر وقت يك تئاتر ميديدم آرزو ميكردم ، جاي يكي از بازيگرها بودم. الان اگر دو پيشنهاد همزمان تئاتر و سينما داشته باشم و بگويند اينها بهترين كارهاي سال هستند من تئاتر را انتخاب ميكنم.البته وقتي با هم هستيم درباره تلويزيون و سنيما حرف نميزنيم شايد كمي درباره فوتبال حرف بزنيم.
چطور جلوي دوربين بازي روان و راحتي ارائه داديد؟ بحثم تعريف از خود نيست. زمان فيلمبرداري يكي از دوستانم پرسيد بازيگري چطور است؟ خيلي سخت است؟ گفتم اگر بازيگري همين باشد كه من انجام ميدهم راحتترين كار است. كار طنز علاوه بر ريسكي كه براي من پژمان جمشيدي دارد، يك ريسك اصلي هم دارد. در طنز ممكن است شوخيها لوس و بيمزه شوند حتي اگر در آن لحظه همه بخندند. در سريال پژمان همه چيز در حد و اندازه خودش بود. قبل از اينكه جلوي دوربين بروم محراب و پيمان گفتند متنها هيچ نيازي به با نمك كردن و كار اضافه ندارد. علاوه بر اين سروش صحت هم در كنترل و اندازه شوخيها دقت زيادي داشت. اين موضوع به من و سام درخشاني كمك كرد.
چطور اين معيارسنجي را انجام ميدهيد. بايد بگويم چطور شوخيهايتان را اندازه ميگيريد؟ محراب قاسم خاني: مثل رانندگي كردن است. شما وقتي رانندگي ميكنيد بر اساس تجربه دنده را عوض ميكنيد. در اين مدت طي همكاري كه داشتيم به تجربيات خوبي رسيديم و نقاط ضعف و قوتمان را فهميدهايم. اسم سام درخشاني آمد بايد بگويم با پژمان هم تيمي خوبي شده بود. من هم بايد از همه بازيگران تشكر كنم. حضور در كنار اين تعداد هنرپيشه خوب كمك زیادی به من كرد.
آقاي صحت شما چرا در كارهايتان بازي نميكنيد؟ محراب قاسم خاني: در هر كاري نقشي هست كه ميگوييم سروش اين را بايد خودت بازي كني اما او نميپذيرد، دلش نميخواهد در كار جديدش نسبت به كار قبلي اداي دين شود، هر چقدر هم ميگوييم كار خودت بوده، ميگويد شايد ديگران فكر كنند من خواستم از كارم تعريف كنم. درباره حضور دكتر افشار هم با اصرار ما پذيرفت كه اين اتفاق بيفتد.
سروش صحت: معتقدم بايد روي يك كارمتمركز شوم.
مراجعه شخصيتهاي سريال به دكتر افشار و اينكه در هر قسمت موضوعي را مطرح ميكنيد، ممكن بود فضا را به سمت اپيزوديك شدن ببرد، چگونه اين اتفاق افتاد؟ زمان و تعداد قسمتهاي سريال تغيير كرد. قرار بود 15 قسمت باشد كه گفتند در عيد نوروز پخش نميشود، ما هم وقتي ديديم زمان بيشتري داريم و قصههايمان هم كشش دارند، تعداد قسمتها را بيشتر كرديم، به همين دليل پايان بنديها بر اساس متن نبود و پيمان و محراب گفتند به اين شكل هر قسمت را به پايان برسانيم.
از زمان پخش راضي هستيد؟ سروش صحت: كمي عقب بوديم، بايد تلاش زيادي ميكرديم تا كار را به پخش برسانيم. شبكه هم تصميم گرفت در زمان بهتري سريال را پخش كند؛ به نظرم براي ما بهتر شد، البته چون خودمان را براي عيد آماده ميكرديم وقتي گفتند عيد پخش نداريم يك هفته به گروه سخت گذشت اما بعدش همه چيز خوب پيش رفت خصوصاً كه تعداد قسمت هايمان بيشتر شد و داستان گسترش بيشتري پيدا كرد.
محراب قاسم خاني: براي كيفيت كار بهتر شد ولي اصولاً نگاهي وجود دارد كه به ما زمان پخش مناسب كه كارمان ديده شود، نميدهند. ساختمان پزشكان هم زمان خودش پخش نشد، دزد و پليس هم همينطور.
به نظرم پژمان نكته مهمي را ثابت كرد، اينكه هنوز هم ميشود علي رغم همه مشكلات مالي و محدوديتهايي كه در تلويزيون وجود دارد، در اين رسانه كار كرد. برخي همكاران شما كه امتحانشان را هم پس داده بودند، الان براي شبكه نمايش خانگي سريال ميسازند و اين براي تلويزيون نبايد خوشايند باشد. سروش صحت: من كه تلويزيون را دوست دارم.
محراب قاسم خاني: ما كه كار ميكنيم يعني اين رسانه را دوست داريم اما من دليل آنها كه نماندند را ميفهمم، آنها هم قطعاً مقدار مخاطب بيشتر تلويزيون را ترجيح ميدهند اما شايد شرايط آساني برايشان پيش نيامده يا مثلاً توقع مالي شان برآورده نشده است. به نظرم ميشد با مديريت بهتر آنها را نگه داشت، اين اصلاً خوب نيست كه رقابت در تلويزيون كمتر شود، شايد به نفع من و امثال من باشد چون اگر آنها نباشند پيشنهادات ما بيشتر ميشود اما تلويزيون نبايد از اين ماجرا خوشحال باشد كه امثال مهران مديري و رضا عطاران كه رويشان سرمايهگذاري كرده، در اوج پختگي كنار بروند، اميدوارم درست شود. براي ما هم پيشنهادات رسانههاي تصويري ميرسد و كمكم وسوسه ميشويم كه به آن سمت برويم. من كه تا به حال مقاومت كردم چون تلويزيون را دوست دارم.
سروش صحت: اين قضيه كه تلويزيون مخاطب بيشتري دارد براي من هيجان انگيزتر است. حس خوبي است كه وقتي مردم به ما ميگويند مدتي است كمتر تلويزيون نگاه ميكرديم اما سريال شما را ميبينيم. احساس تاثيرگذار بودن خوشايند است. من هم تا به حال تلويزيون برايم جذابتر از رسانههاي ديگر است اما آدم از فرداي خودش خبر ندارد.
آقاي صحت شما كارگرداني هستيد كه بر اساس فيلمنامه كار ميكنيد و همه چيز در سريال هايتان ساده و روان است. آيا به اين سادگي علاقه داريد؟ پژمان سريال سادهاي است؟ سروش صحت: نكتهاي كه گفتيد كاملاً درست است. سليقه من همين است، قصه كه ميخوانم داستانهايي كه حرفشان را سرراست ميزنند را به كارهاي فرمي و پيچيده ترجيح ميدهم. فيلم هم كه ميبينم كارهاي ساده كه قصه را درست تعريف ميكند را ترجيح ميدهم به فيلمهاي پيچيده. در كارهاي خودم ترجيح ميدهم داستان درست تعريف شود در واقع پلان مطابقت كند با متن فيلمنامه. اگراحتياج هست، يك زاويه خاص ويک حركت خاص دوربين طراحي شود. ظرف و مظروف بايد با هم هماهنگ شوند و من طرفدار سادگي هستم.
آقاي جمشيدي چقدر اهل تماشاي تلويزيون هستيد؟ من فقط تلويزيون ايران را ميبينم، چون تنها زندگي ميكنم صداي تلويزيون به من آرامش ميدهد.
چند سال است كه با آقاي صحت و آقاي قاسمخاني دوست صميمي هستيد و بعد از پژمان كدام كارشان را بيشتر ميپسنديد؟ با سروش از 88 و با محراب هم 10 سال است كه دوست هستم. اگر بخواهم انتخاب كنم پاورچين و ساختمان پزشكان را انتخاب ميكنم.
به نظرم اين گروه طي دوستي و همكاري كه داشته به پختگي رسيده است؟ سروش صحت: به قول فوتباليها، همديگر را در زمين، خوب پيدا ميكنيم. اين شناخت خيلي كمك ميكند، خيالمان از هم راحت است. زبان مشترك داريم. من ميدانم محراب متن نمينويسد، وقتي قرار است قسمتي را او بنويسد ميدانم كه تا لحظه آخر از متن خبري نيست اصلاً عصبي نميشوم. گاهي وقتها هم كه كار دارم به پيمان زنگ ميزنم ميگويم اگر ميشود اين قسمت را محراب بنويسد تا من به كارهايم برسم. (خنده)
آقاي قاسم خاني بدقول هستيد يا تنبل؟ پژمان جمشيدي: در قرارها بدقول نيست.
محراب قاسم خاني: در نوشتن هم تا جايي متن را دير ميرسانم كه باعث تعطيلي كار نشوم، البته تنبل نبودم. (خنده)
من در روزنامه براي سريالهاي طنز ديگري هم نشست برگزار كردهام اما آنها به اندازه شما با نشاط و پرانرژي نبودند؟ محراب قاسم خاني: كار كردن براي ما مثل مهماني است. شما وقتي مهماني ميدهيد آنهايي را دعوت ميكنيد كه دوستشان داريد و كنارشان به شما خوش ميگذرد، ما هم اينگونهايم.
پژمان جمشيدي: فكر كنم حالا متوجه راحتي من هم در بازي شدهايد.
محراب قاسم خاني: رابطه ما با آقاي چگيني به عنوان تهيهكننده هم مانند ديگر گروهها نيست كه بيشتر بحث مالي باشد، اگر او هم الان در كنار ما بود همين مدلي بوديم.
حضور تهيهكنندهاي مانند آقاي چگيني چقدر به اين فضا كمك ميكند؟ خيلي كمك ميكند چون نه تنها مانع اين خوش گذشتن نميشود بلكه باعث ميشود كنار هم راحت باشيم و كار به خوبي پيش برود.
آقاي صحت شما به عنوان كارگردان اثر پاسختان به انتقاداتي كه شده و احتمالاً خواهد شد، چيست؟ ما كه به انتقاد عادت كرديم اما بدانيد هدفمان فقط شوخي بوده است.
منبع:روزنامه ایران
نظرات شما عزیزان:
لحظه هایم دیگربی توسرنشد...
حالابرگشته ام
تادوباره ارام فریادبزنم...
نبودن هایت را...